رویای ما |
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
دو شنبه 25 مهر 1390برچسب:, :: 18:58 :: نويسنده : sheskan
در حضور خار ها هم ميتوان يك ياس بود
![]() چهار شنبه 20 مهر 1390برچسب:, :: 17:50 :: نويسنده : sheskan
;گاهی دلت بهانه هایی می گیرد که خودت انگشت به دهان می مانی... ![]() یک شنبه 17 مهر 1390برچسب:, :: 22:24 :: نويسنده : sheskan
گفتند: کلاغ ؟ شادمان گفتم : پــــــــر!
![]() یک شنبه 17 مهر 1390برچسب:, :: 22:18 :: نويسنده : sheskan
رویای با تو بودن را نمی توان نوشت نمی توان گفت و حتی نمیتوان سرود ![]() یک شنبه 17 مهر 1390برچسب:, :: 22:16 :: نويسنده : sheskan
خستــه ام . ..
![]()
چرا خدای عاشقان به دل نظر نمیکند
هجر به سر نمیبرد هیچ به در نمیکند
در این فضای بی ثمر داغ زدل نمیبرد
روی نگارم زنظر هیچ گذر نمیکند
از دل و از دیده ی او گر نشود یاد مرا
باز بدین رو برود عشق حذر نمیکند
پر شده از یاد مرا هر نفس آواز مرا
کاش به رویم برسد حیف ثمر نمیکند
گر رخ او دیده شود درد زدل چیده شود
عیش چنین نمیشود هیچ بدین نمیکند
بی رخ او زرد شوم بی نفسش سرد شوم
گر به وصالش نرسم هیچ ظفر نمیکند
از نفسش تازه شوم عاشق و آواره شوم
با رخ او هست شوم گر چه نظر نمیکند
گر نشود یار مرا مونس و دلدار مرا
هست نخواهم که دگر هست ثمر نمیکند
درد به کس رو نکنم هیچ به کس خو نکنم
جز که نگارم برسد حیف چنین نمیکند
گر نکند روی مرا عاشق خوش گوی مرا
چون همه از خود برسد اوی چنین نمیکند
خار منم زار منم علشق بیمار منم
چون همه سرکش بده ام ورنه چنین نمیکند
روی کند سوی کند این همه نیک اوی کند
گرچه بدم باز مرا هیچ به در نمیکند هر بشود هر نشود هر چه زحکمت برسد
درد به خالق ببرم او که حذر نمیکند
آذر 88
دوستان این شعر خودمه نظر بدید خوشحال میشم ![]() منم که شهره ی شهرم به عشق ورزیدن منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم که در طریقت ما کافریست رنجیدن به پیر میکده گفتم که چیست راه نجات؟ بخواست جام می و گفت عیب پوشیدن مراد دل ز تماشای باغ عالم چیست؟ به دست مردم چشم از رخ تو گل چیدن به می پرستی ازآن نقش خود زدم بر آب که تا خراب کنم نقش خود پرستیدن به رحمت سر زلف تو واثقم ور نه کشش چو نبود از آن سو چه سود کوشیدن عنان به میکده خواهیم تافت زین مجلس که وعظ بی عملان واجب است نشنیدن ز خط یار بیاموز مهر یا رخ خوب که گرد عارض خوبان خوش است گردیدن مبوس جز لب ساقی و جام می حافظ که دست زهد فروشان خطاست بوسیدن ![]() دو شنبه 4 مهر 1390برچسب:, :: 12:19 :: نويسنده : sheskan
کی رفته ای ز دل که تمنا کنم تو را؟ کی بوده ای نهفته که پیدا کنم تو را؟ غیبت نکرده ای که شوم طالب حضور پنهان نگشته ای که هویدا کنم تو را با صد هزار جلوه برون آمدی که من با صد هزار دیده تماشا کنم تو را چشمم به صد مجاهده آیینه ساز شد تا من به یک مشاهده شیدا کنم تو را بالای خود در آیینه ی چشم من ببین تا با خبر ز عالم بالا کنم تو ![]() شنبه 2 مهر 1390برچسب:, :: 19:12 :: نويسنده : sheskan
به خدا دست خودم نيست اگر ميرنجم ![]()
آخرین مطالب پيوندها
![]()
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
![]() |